چند کلمه در شرح محتوای وب‌سایت...

نیش زنبور

زنگ خونمون زده شد. رفتم بیرون که درو باز کنم. نیروهای شهرداری بودن. یکیشون گفت برق میخوایم. گفتم واسه چی. گفت میخوایم اینو درست کنیم. کانال آب بیرون همیشه مشکل ساز بود و آب منطقه همیشه قطع میشد. دستگاه رو زدن به برقه خونمون. چند نفر هم اومدن تو حیاط. بعد که کارشون تموم شد. رفتم بالا. مادرم گفت چرا برق بهشون دادی. الان  پول قبض برق خونمون زیاد میاد. من که چاره ای نداشتم. از یک طرف نیروی شهرداری و از یک طرف مادرم. بالاخره کار که تموم شده بود. اون شب عصبانی شده بودم و رفتم تو اتاقم. از حرفهای مادرم ناراحت بودم و از درون گفتم خدایا ، چرا اینها رو کشوندی اینجا که دوباره اعصابه من بهم بریزه. مگه من چیکار کردم. من که راهی نداشتم واسه انتخاب. چرا اونها رو کشوندی خونمون که من مجبور بشم بهشون برق بدم. اگه برق نمیدادم همه تا شب آب نداشتن. آبه تموم منطقه قطع بود. از شدت ناراحتی خوابم برد. فردای اون روز رفتم تو اتاق پذیرایی. مادرم گفت: میلاد پشت کولر گازی رو دیدی؟زنبور عسل اومده. رفتم که نگاه کنم. دیدم چقدر زنبور پر شده توی کابل برق کولر گازی. اینقدر زیاد شده بودن. به یه چیز پی بردم. کابل برق. این چیزی بود که افکاره منو به خودش جلب کرد.  من مطمئن بودم خدا این هدیه رو به من داده. من روزه قبل به نیروی شهرداری برق داده بودم. و روز بعد به خاطر ناراحتی از خدا سوال پرسیدم. خدا هم به من نشون داد که منو خیلی دوست داره و میخواست بگه این همه زنبور که روی کابل نشستن به خاطر اون برقیه که من دادم. آخه اینقدر جا بود ، چرا  زنبورها روی کابل نشستن. این حکمتی بود که خدا ازش آگاه بود. زنبورهای عسل زیاد شدن. الان چند ماهه که ما اونو داریم و من هیچوقت دست به اون نزدم. هیچکس رو هم اجازه ندادم که از این عسل استفاده کنه. این یه هدیه از خداست واسه من. امروز بعد از چند ماه دیدم که زنبورها خیلی کم شدن و کندو خیلی خلوت شده. نمیدونم کجا رفتن ولی خواهرم گفت که روز قبل هم اینجوری شده و برمیگردن. خواهرم اومد توی حیاط و نگاه کرد به کندوی بزرگ. بهش گفتم نزدیک نشه. گفت که نیشش نمیزنن. نزدیک شد و یه زنبور سریع اومد و نیشش زد. خواهرم نیشش رو سریع کشید بیرون. بعد گفتم با خودم که این زنبور وقتی نیش میزنه حتماً جونه خودش رو از دست میده. زنبورها همگی از خودشون دفاع میکنن. از خانوادشون و قلمروئه خودشون. به نظر من عشق اینجوری باید باشه. باید محافظ دیگران هم باشیم. اینو میگن ایثار. ایثار در برابر دیگران. به نظر شما چقدر از مردم میتونن مثله زنبورها ایثار کنن؟







متن امنیتی

گزارش تخلف
بعدی